English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6748 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cratering charge U خرج مخصوص تهیه چاله تخریب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
atomic demolition munition U خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
ashpit U چاله مخصوص خاکستر
high angle pit U چاله مخصوص اجرای تیرقائم
melinite U مخصوص تهیه چاشنی
barrage rocket U موشک مخصوص تهیه سداتش
antimateriel ammunition U مهمات مخصوص تخریب هدفهای مادی مهمات ضداماد و وسایل
layig up position U موضع یا اسکله مخصوص تهیه سرپل ساحلی
aerocartograph U دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
underwater demolition U تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
destruction site U منطقه تخریب مهمات محل تخریب
ferret U هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferrets U هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
purveys U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying U تهیه اذوقه تهیه سورسات
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
lutes U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil U روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typefaces U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
box U چاله
boxes U چاله
ditches U چاله
ditched U چاله
ditch U چاله
depression U چاله
pits U چاله
pit U چاله
water hole U چاله اب
depressions U چاله
borings U چاله
pool U چاله اب
pooled U چاله اب
pools U چاله اب
pot hole U چاله
sullage pit U چاله نارنجک
trenches U چاله و ترانشه
puddle U چاله فاضل اب
puddles U چاله فاضل اب
armpit U چاله زیربغل
streetwise U چاله میدانی
armpits U چاله زیربغل
pit U چاله خرج
pits U چاله خرج
sumps U چاله نارنجک
sumps U چاله سنگر
borrow pit U چاله خاکبرداری
loblolly U چاله گل الود
lubritorium U چاله سرویس
sump U چاله سنگر
pitted U سوراخ سوراخ چاله چاله
pitting U چاله کنی
FI'll the pit with earth U چاله را با خاک پ؟ کن
sump U چاله نارنجک
pockety U چاله دار
trench U چاله و ترانشه
pool U برکه چاله اب
soakage pit U چاله نارنجک
chain locker U چاله زنجیر
ammunition pit U چاله مهمات
pooled U برکه چاله اب
pools U برکه چاله اب
rutty U پر چاله چوله
silt pit U چاله رسوب
graphics U کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
craters U چاله ترکش گلوله ها
recoil pit U چاله تیر قائم
chain pipe U دهانه چاله زنجیر
plashy U مانند ابگیریا چاله
crater U چاله ترکش گلوله ها
soakage pit U چاله زه کشی سنگر
foundry pit U چاله ریخته گری
recoil pit U چاله عقب نشینی لوله
rupturing U تخریب
degradation U تخریب
rupture U تخریب
demolition U تخریب
ruptures U تخریب
destruction U تخریب
fail soft U تخریب
destroyed U تخریب شد
vandalism U تخریب
ruination U تخریب
demolitions U تخریب
armpits U چاله تکیه گاه ارنج در تیراندازی
batardeau U [دیوار عمود بر روی گودال یا چاله]
armpit U چاله تکیه گاه ارنج در تیراندازی
rubble hard core U مصالح تخریب
demolition kit U جعبه تخریب
destruct U تخریب کردن
destruct system U سیستم تخریب
hard core U مصالح تخریب
underwater demolition U تخریب زیرابی
demolishing U تخریب کردن
demolishes U تخریب کردن
destruction radius U حداکثرشعاع تخریب
destructivity U قدرت تخریب
demolished U تخریب کردن
destruction site U منطقه تخریب
demolish U تخریب کردن
fail soft U تخریب تدریجی
rheodestruction U تخریب جریان
destructor U تخریب کننده
fail-safe U تخریب امن
bomb disposal U تخریب بمب
fail safe U تخریب امن
rupturing U تخریب کردن
ruptures U تخریب کردن
rupture U تخریب کردن
cratering charge U خرج تخریب
criminal damage U تخریب جزائی
demolition target U هدف تخریب
demolition U تخریب کردن
demolitions U تخریب کردن
destruction fire U تیر تخریب
subversion U انهدام تخریب
oxidative degradation U تخریب اکسایشی
demolition belt U نوار تخریب
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
water jump U چاله ابی در مسیر دو 0003 متربا مانع
concussion detonation U خرج تخریب ضربتی
concussion detonation U خرج اماده به تخریب
vasto U حکم یا دستور تخریب
demolition firing party U گروه مسئول تخریب
demolition belt U کمربند تخریب منطقهای
destruction area U منطقه تخریب مهمات
demoralization U تخریب روحیه کردن
demolition kit U جعبه وسایل تخریب
destruction radius U شعاع تخریب مین
dismantling shot U تیر تخریب کننده
register U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registers U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
petard U خرج تخریب دیواره و پایه پل
xylotomous U دارای قابلیت تخریب چوب
destroyed U ازبین رفت تخریب شده
Better go around than fall into the dithc.. <proverb> U از کنار برو تا در چاله نیفتى .((ایتیاط در هر شرطى اصلی است))..
countermine U سیستم تخریب مین به طور خودکار
bomb cemetery U محل تخریب بمبهای عمل نکرده
command destruct signal U علامت تخریب موشک با فرمان دور
inert ammunition U مهمات خنثی یا بدون خرج تخریب
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
property disposition U ازبین بردان اقلام فرسوده تخریب اموال
intruder operation U تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
command destruct signal U علامت به کار افتادن سیستم تخریب کننده موشک
mudcapping U نوعی روش تخریب صخرههای بزرگ به وسیله موادمنفجره
charged demolition U مواد منفجره خرج گذاری شده و اماده تخریب
embedded code U کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
creptation U تخریب خلل و فرج بتن همراه با صدای درهم شکستن
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
purveyed U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveys U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
dispersal airfield U فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
stopboard U تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
sullage pit U چاله زه کشی سنگر یا حفره زه کشی
demoralises U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralize U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralized U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizing U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralizes U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralising U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
demoralised U از میان بردن حس شهامت و روحیه تخریب روحیه کردن
black hole U حفره سیاه چاله سیاه
black holes U حفره سیاه چاله سیاه
provision U تهیه
seating U تهیه جا
purveyed U تهیه
purveying U تهیه
purveys U تهیه
procurement U تهیه
counter preparation U ضد تهیه
purvey U تهیه
off hand U بی تهیه
ministration U تهیه
preparation U تهیه
supplied U تهیه
supply U تهیه
housing U تهیه جا
preparations U تهیه
supplying U تهیه
placement U تهیه شغل
placement U تهیه کار
administers U تهیه کردن
provision U تهیه کردن
administer U تهیه کردن
administered U تهیه کردن
Recent search history Forum search
4express, overexpression
2procuring activity
1 tofu معنی این کلمه تو دیکشنری نیست
0اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com